معرفی!!
تصمیم گرفتم یه معرفی ای بزنم:
@اسمم که دیگه ضایس؛ریحانه
@ملقب به:ریحان،ریحون،ریحونه،ر
(چقده اسم!!)
@سن:مثه اینکه15
@پا گذاشتن به این دنیا:28تیر سال76
@قد:کوتوله...165فکر کنم!
@وزن:50-52
@محل زندگی:قبرستون!!!
(تهران)
سلام
عاقا این چند روز خیلی بیکاری زده بود به سرم
منم که بیــــــــــکار...نشستم به وبلاگ گردی...
هی وبلاگ ملتو میوردم دید میزدم
نظر هم میدادم(اعتماد به نفس تزریقی دادم به ملت)
بله دیگه...
وبلاگ گردی همانا و رفتن اعتماد به نفس به0 همانا
عاقا وبلاگ ملت خیلی باحاله...
خیلی جالبه...
زود زود به روز میشه
وبلاگ من چی؟!
سال به سال یه مطلب چرت میذارم...
ادامه مطلب ...زندگـــــــــــی با تو برایــــــــــم بوی ریحــــــــــــان میدهد
بــــــــی تو امــــــا بــــــوی ریـــــــــــحان بــــــوی زنـــــــــدان میدهد
یکی دوستا گلم اینو واسم گذاشته بود...
انصافا قشنگه(اعتماد به نفس)
ولی انصافا هم اسمام خیلی مااااااااهن
فدای همشون
خبر جدیدی نیس
فقط اینکه دو روز به دلیل آلودگی هوا تعطیله
منم خیلی خرذوقم
نمرات من
ینی الان فقط قیافم اینجوریه:/
خیلی نامردی نمره دادن
مخصوصا فیزیک
مخصوصا ریاضی
مخصوصا....
خودتون مشاهده بفرمایین:
دینی17
زبان فارسی19/5
ادبیات17
عربی15
زبان17
فیزیک15/5
شیمی16/5
ریاضی10
جغرافی16/25
و در آخر
معدل:15/97
من رتبه1 کنکورم
شک نکن
ای آدمک کوکی ، صبح شد که بیدار شی
مثل همه ی عمرت ، تکرار شی و تکرار شی
صبح بعدیت انگار نیست ، تو توی شبت غرقی
بین شب و روز تو ، انگار که نیست فرقی
شب هات مثل روزاته ، روزات همگی تکرار
از دست همه سیری ، از دست خودت بیزار
ادامه مطلب ...سلام دوستای گلم
راسش چند وقت پیش رفته بودیم شمال و شبش چون خوابم نمیبرد یه سری توصیف از حالات اونجا نوشتم
دیشب هم بیکاری زده بود به سرم نشستم یه چیزایی بهش اضافه و کم کردم و یه متنی در اومد...
نمیدونم دیگه...
شوما نظر بدید:
معمولا اتفاقای ترسناک شبا رخ میده، اگه نصفه شب هم باشه که دیگه عالی میشه...
واسه همینه که هر فیلم ترسناکی گیرم میاد میذارم آخر شب ببینم،آخه بیشتر فاز میده!مخصوصا اگه خاموشی هم باشه!!
شاید امشب هم قراره اتفاقی بیوفته...ساعت از نیمه شب گذشته و هنوز بیدارم...
نمیدونم چرا بی خوابی امشبم انقدر به نظرم عجیب میاد...
معمولا فقط زمانی بیخوابی به کله م میزنه که جای خوابم عوض بشه...
ولی امشب که روی تخت خودم خوابیدم،اونم بعد از مدت ها...
خودمونیما چه مدت طولانی ای بود...
بازم سلام
چند شب پیش نشستم یه داستان کوتاه(به قول آبجیم متن)نوشتم تو سایت هم گذاشتم ولی از اون جایی که مرض دارم فعلا نمیذارم
بله دیگه گفتم فقط یه اطلاع رسانی کرده باشم
از ظهر تا حالا دارم آهنگ دروغ دوست داشتنی مرتضی پاشایی رو گوش میدم انصافا قشنگه
خوب دیگه امری ندارم
فعلنات