چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام
چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام

یادش بخیر...

سلام

با یکم تاخیر:

یادش بخیر...همه خاطره ها خوش بود....

یادش بخیر...چند سال است نیست....

یادش بخیر...هرهفته حداقل یه بار شب ها همگی باهاش حرف میزدیم...

یادش بخیر...خیلی خوب بود،اون ناز میکشید و منم پررو خودمو لوس میکردم...

یادش بخیر...کم میدیدمش،هرهفته جمعه...ولی هرشب زمزمه ش تو خونه شنیده میشد...

یادش بخیر...عکس منو یاسیو زده بود بالای تختش و هرشب بمون نگاه میکرد و بامون حرف میزد...

یادش بخیر...با اینکه با سختی حرف میزد و خودشو اذیت میکرد ولی تا ما رو میدید یه لبخندی میزد و بغلمون میکرد انگار خوشبخت ترین فرد روی زمینه....

یادش بخیر....من خودم خیلی اذیتش میکردم و خودمم میدونستم....ولی خیلیم دوسش داشتم....

یادش بخیر....روز آخر خیلی بهتر از همیشه به نظر می رسید....

یادش بخیر....روز آخر،حس میکردم یه اتفاقی قراره بیوفته،اما فکر میکردم اینه که امتحان فرداش رو گند میزنم...

یادش بخیر....فرداش با اینکه رفتم سرجلسه امتحان،ولی دوس داشتم،سر قبرش بودم و آخرین خدافظیو میکردم....

یادش بخیر...روزای بعدش اصن ناراحت نبودم....چون مثه بابام فکر میکردم،که الان هرجا باشه راحته...دیگه عذاب نمیکشه....ولی جای یکی خالی بود...

یادش بخیر....یه شب که رو تختم بودم،کلی گریه کردمو ازش خواستم بیاد تو خوابم...دمش گرم،اومد...ولی یه جوری اومد که دیگه ازش نخوام بیاد....خواب عجیبی بود...خودم بعدش ناراحت شدم...احساس میکردم مجبورش کردم یه جای خوب و دنج رو ول کنه و بیاد که من ببینمش ....

یادش بخیر...هروقت یادش میوفتم،چشمای مظلومش و لبخند مهربونش تو ذهنم میاد...ولی حیف که هرروز تصویرش کمرنگ تر میشه...ولی تصویرشم نباشه،یادش هست....خاطراتش هست...

یادش بخیر....سال اول رفتنش،هرکاریو انجام میدادم،به خودم میگفتم:اولین باره که فلان کارو انجام میدی و اون نیس...

هیشکی جاشو نمیگیره....

روحش شاد...


مامان بزرگم،6دی ماه هرسال رو به اسمش ثبت کرد و رفت....


یادم آید

یادم آید روز دیرین...

خوب و شیرین...

اول ترم...وقت بسیار... درس اندک ...

اما اینک روز آخر... روز تلخ امتحانات...

آخر ترم وقت اندک درس بسیار...درس بسیار...درس بسیار

وزن گناه

اگر...
اگر گناه وزن داشت؛

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،

خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،

و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم... 

 

 

کپی شده از: اینجا 

ولی خدایی به دلم نشست که کپی کردم 

اگه تونستید به وبلاگ سر بزنید 

جای باصفائیه

آنچه مینمایی هستی؟!

شیخی به زنی فاحشه گفتا، مستی

هر لحظه به دام دگری پا بستی

گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم

آیا تو چنان که مینمایی هستی؟!!

" حکیم عمرخیام " 

 

کپی از همونـــــجا

هوای ابری

آدمى را دیدم با سایه ى خود درد دل میکرد!

چه رنجى میکشد وقتى هوا ابریست...  

 

 

 

دزدی از:همونـجــا دیگه!!!! 

بازم لینک بذارم؟! 

:)

سخته...

میدونی سخته...
خیلی سخته....
خیلی سخته که هر روز تو مدرسه بچه ها خفتت کنن و بگن:
ببین تو خیلی آدم مزخرفی هستی...
خواهرت خیلی بهتره

من خودم میدونم آدم جالبی نیستم...ولی خب منم دل دارم...
خودم میدونم واسم بسه...یاروووو انقد به روم نیار:| 

 

بعدا نوشت:عاقا به یکی بچه ها گفتم.... 

یه فشایی به اون بنده خدا ها داد.... 

من که نفمیدم معنیشو....ولی شک ندارم خیلی ناجوره.... 

خوشالم که از این یکی بچه ها دارم

لعنت

عاقا سلام
عاقا جون هر کی دوس داری دعا کن سوالا رو آسون بده...
عاقا من باید ترم رو خوب بشم...یه سریا کلا ازم قطع امید کردن!!اونا رو باید امیدوار کنم...
یک لحظه هم باورم نمیشه که معلم خوب سوال بده:|
خدا لطفا کمک
این پست چرت قطعا در آینده ای نزدیک پاک میشه:/ 

 

 

 

بعدا نوشت:میخواستم پاک کنم 

ولی نظر دوستای گل که اعتماد به نفس شدید میداد بم اجازه نداد

بهانه دلگیر...دل بهانه گیر...

هیچ دلی بی بهانه نمی گرید!!!
نمی دانم دلها بهانه گیرند...؟
یا بهانه ها دلگیرند...؟ 

 

 

باز همـــــــــون جــــــــا

بهونه...!

بهونه واسه گریه زیاده...
ولی امون از گریه های بی بهونه


#حرف #دل
  

بخدا همونجا 

:)))))))))))))

رفیق!!!

عجب دوره زمونه ای شده که به خاطر حفظ رفاقتت

باید خیلی از حرفارو توی دلت نگه داری

تا حداقل کسی رو داشته باشی که بهش بگی رفیق

مگه نه رفیق ... 

هییییییییییییی روزگار