چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام
چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام

ثروت واقعی


ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﯼ ،

ﻫﺮﮔﺰ ﭘﻮﻝ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺸﻤﺎﺭ ؛

ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﯾﺰ

ﻭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﺸﻤﺎﺭ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ!

ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﺛﺮﻭﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ...

انواع لایک:))


ﯾﻪ ﻧﻮﻉ ﻻﯾﮑﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ

ﺑﯿﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺩﻭﺳﺖﺩﺧﺘﺮﺍ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯿﻔﺘﻪ

ﮐـﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﻭ ﻣﻔﻬﻮﻣﺶ ﺍﯾﻨﻪ :

.

.

.

..

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ﻟــــــﻨﺪﻫﻮﺭ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺑﺖ ﻫﺲ ﭼﻪ ﻏﻠﻄﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﯿﺎ !!

مهره تاس


ﻣﻬـــــــــــﺮﻩ " ﻧﺒﺎﺵ ﺗﺎ ﺑﻬﺖ ﺍﻣـــــــﺮ ﮐﻨﻦ ،

"ﺗــــــــــﺎﺱ" ﺑﺎﺵ ، ﺗﺎ ﺍﻣـــــــــﺮ ﮐﻨﯽ !

تیـــر


با یکی آشنا شده بودم
پرسید: راستی متولد چه ماهی هستی؟

من :متولد تیر
رفت :|
گفتم : کجا میری؟
گفت : من لیاقتتو ندارم ...!

یه همچین آدمایی هستیم ما متولدین تیر


بــــعلــــه

پاییــــز


اخه از پاییز
نه هوای ۲نفرش،
نه کوچه های پربرگش
نه گریه های تنهاییش
نه بارون های عاشقانه
هیچ کدوم به ما نرسید.
لا مصب فقط حساسیت فصلیش افتاد به ما کصافط

او یک زن است


او ﯾﮏ "ﺯن" است! ﻧﻪ ﺟﻨﺲ ﺩﻭﻡ، ﻧﻪ ﯾﮏ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺗﺎﺑﻊ، ﻧﻪ ﯾﮏ ﺿﻌﯿﻔﻪ، ﻧﻪ ﯾﮏ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺷﺪﻩ، ﻧﻪ ﯾﮏ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﻣﺘﺤﺮﮎ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺸﻢ ﭼﺮﺍﻧﯽ، ﻧﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﯽ ﻣﺰﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺖ... ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ، او ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍهد، ﻣﯽ ﺗﻮﺍند ﺧﯿﺎﻧﺖ کند، ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻭ ﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ باشد، ﺑﯽ ﺍﺩﺏ ﻭ ﺷﻨﯿﻊ باشد، ﺑﯽ ﻣﺒﺎﻻﺕ ﻭ ﮐﺜﯿﻒ ﺑﺎشد. ﺍﮔﺮ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﯿﺴت، ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻪﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍهد!

راست است!


راست است ک صاحبان دلهای حساس نمیمیرند!
بلکه بی هنگام نا پدید می شوند
"احمد شاملو"

چرم مشهد!


به دوستم میگم کیف پولت چقدر قشنگه

میگه چرم مشهده داییم از کانادا برام آورده!

تقصیر خودمه...

این جالبــه

اگه شد بخونینش...

ــــــــــــــــــــــــــ


مسافر کناری مدام خودش را رویم می اندازد ، دستش را در جیبش می کند و در می آورد ، من به شیشه چسبیده ام اما هر قدر جمع تر می شوم او گشادتر می شود ..

موقع پیاده شدن تمام عضلات بدنم از بس منقبض مانده اند درد می کنند ….*(تقصیر خودم بود باید جلو می نشستم ..!!!)

مسافر صندلی پشت زانوهایش را در ستون فقراتم فرو می کند ، یادم هست موقع سوار شدن قد چندانی هم نداشت ، باید با یک چیزی محکم بکوبم توی سرش ، چیزی دم دستم نیست احتمالا فکر کرده خوشم آمده که حالا دستش را از کنار صندلی به سمت من می آورد….*(تقصیر خودم بود باید با اتوبوس می آمدم ..!!! )

اتوبوس پر است ایستاده ام و دستم روی میله هاست ، اتوبوس زیاد هم شلوغ نیست و چشمان او هم نابینا به نظر نمی رسد ولی دستش را درست در ۱۰ سانت از ۱۰۰ سانت میله ای که من دستم را گذاشته ام می گذارد .. با خودم می گویم ” چه تصادفی ” و دستم را جابه جا می کنم … اما تصادف مدام در طول میله اتفاق می افتد …..*(تقصیر خودم است باید این دو قدم راه را پیاده می آمدم …!! )

پیاده رو آنقدر ها هم باریک نیست اما دوست دارد از منتها علیه سمت من عبور کند ، به اندازه ۸ نفر کنارش جا هست ولی با هم برخورد خواهیم کرد … کسی که باید جایش عوض کند ، بایستد ، جا خالی بدهد ، راه بدهد و … من هستم …*(تقصیر خودم است باید با آژانس می آمدم …!!! )

راننده آژانس مدام از آینه نگام می کند و لبخند می زند … سرم را باید تا انتهای مسیر به زاویه ۱۸۰ درجه به سمت شیشه بگیرم .. مدام حرف میزند و از توی آینه منتظر جواب است ..خودم را به نشنیدن می زنم … موقع پیاده شدن بس که گردنم را چرخانده ام دیگر صاف نمی شود … چشمانش به نظر سالم می آید اما بقیه پول را که می خواهد بدهد به جای اینکه در دستم بگذارد از آرنجم شروع می کند … البته من باید حواسم می بود و دستم را با دستش تنظیم می کردم …..*(تقصیر خودم است باید با ماشین شخصی می آمدم …!!! )

راننده پشتی تا می بیند خانم هستم دستش را روی بوق می گذارد… راه می دهم … نزدیک شیشه ماشین می ایستد نیشش باز است و دندانهای زردش از لبان سیاهش بیرون زده است … “خانم ماشین لباسشوئی نیست ها “…. مسافرهای توی ماشین همه نیششان باز می شود … تا برسم هزار بار هزار تا حرف جدید می شنوم …و مدام باید مواظب ماشین هایی که فرمانهایشان را به سمت من می چرخانند باشم

…موقع رسیدن خسته هستم .. اعصابم به کلی به هم ریخته است

ارتباطات!!


ارتباطات توی ایران اینجوریه که...
به طرف ایمیل می زنی ،
بعد باید اس ام اس بفرستی ایمیلتو چک کن !
بعد باید زنگ بزنی بگی اس ام اساتو چک کن !