چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام
چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام

دل خوش


-دل خوش چیست؟؟

.

.

.

.

.

.

.

چی؟؟؟؟؟؟

.

.

.

.

-دل خوش!

.

.

.

.

.

.

برو عمو....مگه پیدا میشه؟!

امید!

میگن آدم باید "امید" داشته باشه

راستش من امید دارم

منتها "امید به مرگ"

میدونی،هر روز و هر ثانیه رو میگذرونم که به مرگم نزدیک تر شم!

هر شب به این امید میخوابم که فردا صبح بیدار نشم...!

مــــــــــــــــــــن امیــــــــــــــــد دارم...!

حالم

میپرسی حالت چطور است؟!
پاسخــــــــم مثل اخبار گـــــــــــو هاست:
هوایـــــــــــــــــم کمی تا قسمتـــــــــــی ابـــــــــــــری
و همــــراه با باران های پراکنـــــــــــــده است

نظریه

در اولین فرصت

ثابت میکنم که آدم میتونه

سالها به یه نقطه خیره بشه

و انقدر غرق تو خودش باشه ک نفمه به چی زل زده!!


آزمایش

کاش یه آزمایشی،به نام آزمایش اشک وجود داشت!

آدم یه قطره اشکشو به آزمایشگاه میداد

و چند روز بعد میفهمید دقیقا مشکلش چیه،

دکتر بش دارو میداد...

قرص میخورد و خوب میشد...

واقعی خوب میشد!

دو روزه

درسته که زندگی دو روزه..
ولی گاهی همین دو روز انقد مزخرف و غیر قابل تحمل میشه
که آدم دوس داره فقط تموم شه...
...

هیچی...

وقتی کسی ازت میپرسه چته

و تو میگی هیچی،

ینی تو هم یکی از ناراحتیامی...فقط ولم کن!!!

عصر بارونی

خیلی خوبه که تو یه عصر بارونی وقتی دارم تو خیابون قدم میزنم،
خیلی حرفا یادم بیاد و گریم بگیره.....
اشکام کم کم بیاد رو صورتم...
بارون هم به صورتم بشینه...
این خیلی خوبه...با وجود بارون احساس میکنم یه همدرد دارم که اون بالاس....
اونم داره گریه میکنه!!!مثه من...
فکر کنم همدرد بالایی هم کلی غم و درد داره...
و احتمالا غمش بیشتر از منه...
دیگه اشکام که میاد پایین،بغضم بیشتر نمیشه...
انگار وجود یه همدرد خیلی روم اثر گذاشته
و بهترین قسمتش؛اگه کسی ببینتم،نمیتونه بفهمه... اشکای خودمه...یا اشکای خدا...


چون خودم نوشتم گذاشتم تو چرت و پرت وگرنه حرف دل حساب میشه....

افکار مشنگانه من

چند دقیقه پیش از اخبار خبری راجع به دزدی چند نقاشی مشهور از موزه شنیدم! بعداز اینکه گزارشگر کلی عکس و تقسیر راجع به اثر و نقاشش داد،مصاحبه کوتاهی با مسوول امنیت موزه داشت. یارو هم خیلی متاثر بود و با ناراحتی بادی به غبغبش انداخته بود و راجع به امنیت موزه چرت و پرت میگفت که امنیت موزه اینجور و اونجور!!! و در آخر سرش رو تکون داد و گفت:سیستم امنیتی ما خیلی پیشرفته س ولی دزد ها تونستن بهش نفوذ کنن! تو دلم گفتم:جووووونم.دزد باحال به این میگنا! نمیدونم چرا ولی یه لحظه دلم واسه آقا/خانم دزده سوخت.بنده خدا این همه فسفر سوزونده و بود و نقشه ریخته بود که این چارتا خط خطیو بدزده... هیشکی نمیگه یارو چقد باهوش بوده ها...همه جنبه منفیشو میبینن!! بعدشم خب نامرد نباشیم.بالاخره دزده هم آدمه،زندگیش خرج داره،تا آخر عمرش که نمیتونه آفتابه دزد باشه! لحظه بعد گفتم حتما الان احساس غرور میکنه و احتمالا به خودشیفتگی مبتلا شده،خب حقم داره،کاری کرده که تاحالا کسی نکرده،شاید هیچ وقت خوابشم نمیدید که انقدر مشهور شه،هرکانالی میزنم دارن راجع بهش حرف میزنن!والا میدونی واسه همینه که گاهی دلم میخواد هزار سال زندگی کنم به شرط اینکه تو یه سنی ثابت بمونم! تو دنیا کارای جالبی میشه انجام داد...یکی از این کارا دزد شدنه!! درسته که دزدی در اصل غلطه ولی جنبه های جالبش هم درنظر بگیرید!چه هیجانی داره...به اضافه یه عالمه صحنه های اکشن! خدایی جالبه...حتی شده برای یک بار! به نظر شما جالب نیس؟! بهتره زیاد به نوشته هام توجه نکنید! از اثرات برخورد کمد با سرمه!!!

سلام خدافظ

سلام دوستای گلم
راسش چند وقت پیش رفته بودیم شمال و شبش چون خوابم نمیبرد یه سری توصیف از حالات اونجا نوشتم

دیشب هم بیکاری زده بود به سرم نشستم یه چیزایی بهش اضافه و کم کردم و یه متنی در اومد...
نمیدونم دیگه...
شوما نظر بدید:



معمولا اتفاقای ترسناک شبا رخ میده، اگه نصفه شب هم باشه که دیگه عالی میشه...
واسه همینه که هر فیلم ترسناکی گیرم میاد میذارم آخر شب ببینم،آخه بیشتر فاز میده!مخصوصا اگه خاموشی هم باشه!!
شاید امشب هم قراره اتفاقی بیوفته...ساعت از نیمه شب گذشته و هنوز بیدارم...
نمیدونم چرا بی خوابی امشبم انقدر به نظرم عجیب میاد...
معمولا فقط زمانی بیخوابی به کله م میزنه که جای خوابم عوض بشه...
ولی امشب که روی تخت خودم خوابیدم،اونم بعد از مدت ها...
خودمونیما چه مدت طولانی ای بود...

ادامه مطلب ...