هی روزگــــــــار من به درکــــــ...
خودتــ خستــه نشدی از دیدن تصـویر تکـراری درد کشیدن مـن؟؟
ﺍﯾﻦ ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﮑﺸﻢ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺑﺰﻧﻢ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﺮﺍًﺕ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺮﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﭘُﺮﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺭﺩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ...
میدونی تلـــــــــخ ترین درد چیه؟؟
تو بخـوای،
اونم بـــــخواد،
ولی دنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیا نخواد
امشب آرام ترین
لحظه ی دلگیر کننده ی ناب دنیاست!
برای من
برای چشم هایم
برای درد هایم
ای کاش خـــــــــدا کاری کند...
حالمـــــــان خوبــــــــــــ است ، غـــــــــم کم می خوریم ...
کــم که نه ، هر روز کـم کـم می خوریم .
من نمی دانم کـجا رفتم به خـواب ...
از چه بیـدارم نکردی آفتابـــــــ ؟
خنجری بر قلبـــــ بیمارم زدند ...
بی گنـاهی بودم و دــ ارم زدند .
بعد از این با بی کسـی خو می کنم ...
هر چه در دلــــ داشتم رو می کنم .
دــ ردــ می بارد ، چو بـدتـر می کنم ...
طالعـم شوم است ، بـاور می کنم .
عشـق آخر تیشه زد بر ریشـه ام ...
تیشه زد بر ریشه ی اندیـشه ام .
عـشق اگر این است مـرتد می شوم ...
خوبــــــ اگر این است ، من بـد می شوم ...!