چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام
چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام

گاهی میاندیشم


گاه می اندیشم...

چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم

همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران

وخدایی که زلال تر از باران است

خدایا


خدایا...

         کاش اعتراف کنی جهنمی در کار نیست!

                   برای ما همین روز های برزخی زمین کافی ست

سلامتی


سلامتی اون لحظه که دلــــــــت از همـه دنیا گــرفته،
نه کسـی رو داری باهاش درد دل کنی،
نه دلـت میاد کسـی رو ناراحـت کنی،
سکـــــــتوت میکنی و فقط یه لبــــخند به خـدا میزنی...


امشبــ


امشب آرام ترین
لحظه ی دلگیر کننده ی ناب دنیاست!
برای من
برای چشم هایم
برای درد هایم
ای کاش خـــــــــدا کاری کند...


خیلی مردی...


خـــــــدا تـو گفـتی عاشـق اینی ک صـدای مـنو بـشنوی...
اما مـن هروخت باهات حرف زدم طلـبکارت بودم...

یا چـرا تو کارت اوردم یا غـــر زدم و گـله کردم...

خدا اینبار فقط میـخوام بـگم...

*خیلـــــــــــــی مــــــــــــــــــردی*

دلم...


دلم یک کوچه ی بن بست میخواهد...
و یک باران نم نم...
و یک خدا...
که کمی با هم راه برویم...
همین

خدا جون


خدا جون میشه امشب منو تو بغلت بگیری
بعد آروم تو گوشم بگی :
دیگه وقتشه بیای پیشم؟

خدایاا


خدایا !
از این به بعد به بندگانتــــــــــــ...
یک " مترجــــــــــم "
اضافه کن!!
اینجا ...
هیچ کس ، هیچ کس را
نمیــــــــ فهمــــــــــــــــد ...

عزیز ترین


بهـ خـدا گفتـــ:

عزیـز ترینـــــ بندگانتــــــ چهـ کسانیـــ هستندــ؟

خداوندـ فرمودـ:

آنانــ کهـ میتوانندـ تلافیـــــ کنندـ امـا بهـ خاطـر منـــــ میبخشندــــ...

دعا کردم...

خدایـم را صدا کردم

نمیدانم چه میـخواهی

ولی امـشب

برای تــــــــــــو

برای رفـع غـمهایت

برای قـلب زیبـایت

برای آرزو هـایـت دعـا کردم....