چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام
چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام

سال هــآ


سال های زیادی را پشت سر گذاشته ام

که هر کدام نام یک حیوان را یدک می کشیدند !

امــا فقط " سال ِ تنهــایی " تمام نمی شد .

از هـــر حیــوانی ، زبان نفهــم تـر بــود !!!

تلخ ترین


تلخ ترین قصه دنیاست :
صبح تا شب بخندی اما ، شب تا صبح ؛ تنهایی سیگار بکشی …

از کجا؟؟


× از کجـــا شروع کــــنم دلـــم انـدازه تمام تنهایـــی هام گــــرفته... ×


i/icons/69.gif

آی سهــراب


آهای سهراب !!
قایق دیگر جوابگو نیست …
کشتی باید ساخت …
اینجا مثل من تنها زیاد است !!

دوره ارزانیست

چه کسی می گوید: که گرانی شده است؟

دوره ارزانی است

دل ربودن ارزان، دل شکستن ارزان
...

دوستی ارزان است! دشمنی ها ارزان،

چه شرافت ارزان

تن عریان ارزان، آبرو قیمت یک تکه نان

و دروغ از همه چیز ارزان تر!

قیمت عشق چقدر کم شده است،

کمتر از آب روان!

و چه تخفیف بزرگی خورده است، قیمت هر انسان

چه نفرت انگیز است تنهائی...

می گویند: شب سیاه است ،

من دیده ام سیاه تر از جدائی

نیست، .

. می گویند: مرگ سخت است ،

اما سخت تر از بی وفائی نیست...

می گویند : زهر تلخ

است ، من چشیده ام ،

اما تلخ تر از تنهائی نیست.....!!!


زندگی من

هرکس یه جور زندگی رو دوس داره،
من دوست دارم تو اتاقم تنها باشم
با تاریکی و موزیک
نه ناراحتم نه افسرده

فقط هیچ چیز جالبی اون بیرون وجود نداره...

بسلامتـــــــــیــــــــــ


به سلامتـــــــــیه کسـی که نمی شـناستت

اما نوشــــــته هـاتو میـخونه

تا از درونـت با خبـر بشه

نظر مــیده...

نه واسـه اینکه خوشــش اومده

واسه اینکه بهـت بفـهمونه که تنــــها نیستی...


سلامتی همتون ک نظر نمیدین


تنهایی


ساﻋﺘـﻬﺎ ﺯﯾﺮ ﺩﻭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺷﯽ ﻫﺎﯼ ﺣﻤـﺎﻡ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ !


ﺬﺍﯾـﺖ ﺭﺍ ﺳـﺮد ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ !


ﺎﻫـﺎﺭ ﺭﺍ ﻧـﺼﻔﻪ ﺷﺐ !


ﺒـﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺷـﺎﻡ!

ﺒﺎﺳـﻬﺎﯾﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺗـــﻮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﻨﺪ. ..

... ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻗﯿـﭽﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ !!

ﺎﻋﺘـﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﻫـﻨﮓ ﺗﮑـﺮﺍﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !

ﺷﺒـﻬﺎ ﻋﻼﻣﺖ ﺳﻮﺍﻟـﻬﺎﯼ ﺫﻫﻨﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻤﺮﯼ ، ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﺒﺮﺩ

ﻨﻬـﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺩﻣـﯽ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ، ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺩمــ ﻧﯿﺴﺖ ...

پیرزن بداخلاق


مطمعنم پیرزن بداخلاقی میشم،
پیرزنی که حوصله نوه هاشو نداره!
پیرزنی که همش میخواد تنها باشه
پیرزنی که تو کنج یه اتاق تاریک رو تخت دراز میکشه،

و خیره میشه به سقف

و ساعت ها بدون پلک زدن به خاطرات خوش یکی دو سال دوران جوونیش فکر میکنه!

گم نمیشوند...


آدم ها اینجا گم نمیشوند چمدانشان را بر میدارند و ناپدید میشوند

یکی در مه یکی در باران یکی در شب

یکی هم خودش را گم میکند وسط تنهایی