چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام
چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام

فایده ندارد


اینکه آدم حرفی نمیزند،
نه اینکه دردی نداشته باشد،
از یک جایی به بعد آدم خودش میفهمد،
که حرف زدن فایده ای ندارد...

محکوم

 ﻭﻗﺘﯽ…

ﻋﮑﺴﯽ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﯾﻨﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ:

ﺗﻮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺤﮑﻮﻣﯽ ﺑﻪ ﻣﺎﺗﻢ …

ﻓﻘﻂ ﺁﯾﻨﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﻦ ﭼﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ…

ﺗﻨﻬﺎ ﺁﯾﻨﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﻦ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ…

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﻢ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ….

ﯾﮏ ﻏﻤﺒﺎﺩ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ…

ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻡ ﺑﺮﻕ ﻧﻮﻣﯿﺪﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ…

ﭼﻨﺪ ﺷﺒﯽ ﺍﺳﺖ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﻋﺠﯿﺐ ﻣﯿﺴﻮﺯﺩ…

ﺗﺎﺭﻫﺎﯼ ﺻﻮﺗﯽ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﻢ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻠﺦ ﺣﺴﺎﺳﻨﺪ…

ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ؟! ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ…

ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺧﺪﺍ! ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﺎ ﺭﺧﺖ ﺳﭙﯿﺪ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺗﻦ ﭘﻮﺵ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﺍﻡ ﺷﻮﺩ؟ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ


مگر امروز؟

ﻣﮕﺮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ؟!

ﻣﮕﺮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻭ ﮐﺴﺎﻟﺖ ﮐﺸﯿﺪﻡ ؟؟!

ﻣﮕﺮ ﺍﻣﺮﻭﺯ جمعه بود!؟

کافه چی

کافه چی!

قهوه ام را شیرین کن!

آنروزها که تلخ میخوردم،روزگارم شیرین بود...

داستانم

اگر روزی داستانم رو نقل کردی بگو:

بی کس بود ولی کسی رو بی کس نکرد

تنها بود ولی کسی رو تنها نذاشت

دلشکسته بود اما دل کسی رو نشکست

کوه غم بود ولی کس رو غمگین نکرد

وشاید بد بود ولی....

برای کسی بد نخواست.....

عجیب

چه جمله عجیبی است دوستت دارم

هرکس میگویدعاشق ترمی شود

وهرکس میشنود بی تفاوت تر...

سرشارم

یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم…

یه دل گرفته…

یه زندگی پر از خالی…

من سرشارم از تنــهایـــــــــی…

نصیحت

یه نصیحت خواهرانه از من: "جدی بگیرین لطفا!!"

 با کسی که دوستش دارید ...

فیلم نبینید ...

جایی نرید ...

آهنگ گوش ندهید ...

کتاب نخوانید ...

و کلا خاطره نسازید !

وقت نبودنش می فهمید که چه میگویم ..

هنجار ها!

حال مرا نپرس

که هنـــــــــــــــــجار ها مرا مجبور می کنند

بگویم که "بهتــــــــــرم"

تنفر

من خیلی “با احساسم”

ولی یادت نره ؛

تنفرم یه حسه … !