چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام
چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام

درد


نمیدانی،چه دردی دارد،وقتی حالم در واژه ها نمی گنجد...

یه روزایی،یه شبایی


یه روزایی
یه شبایی
به یه آدمای خاصی خیلی احتیاج داری...
گوشیتو برمیداری شمارشو بگیری
اما میدونی بی فایدس!
انقدر دلگیر و دلتنگی که یهو به خودت میای میبینی خیره شدی به یه صفحه ی خالی بی جواب...
اشکات سرازیر میشن و آخرش با خودت یه جمله رو تکرار میکنی:
"اون همه دوس داشتن چرا آخرش اینطوری شد؟"

سراغ مرا هیچکس نمیگیرد!


ببین،سراغ مرا هیچ کس نمیگیرد!
مگر که،نیمه شبی،غمی،دردی،غصه ای...!

آغاز

زندگی اگر خوب بود

با گریه آغاز نمیشد!

بدترین حس


یکی از بدترین احساس ها توی دنیا اینه که بدونید بود و نبودتون واسه کسی فرق نداره...!

گاهی وقتا...


گاهی وقتا اونقدر خسته میشی که حوصله توضیح دادنم نداری،میذاری هر جور دوست دارن برداشت کنن
کلا دیگه هیچی برات مهم نیست!

متنفرم


متنفرم از روز هایی که خودم هم نمیدانم دردم چیست!
خواب ممنوع!
موزیک و دلتنگی اجباری!

تقویم


تو تقویم زندگی،

یه روهایی هس،

که روز نیس...

شبه...

تلخ و شیرین


خوش به حال فرهاد!
که همه ی خاطرات تلخش،
شیرینه!

دروغ


همیشه وقتی دلم میگیره،
به خودم میگم غصه نخور درست میشه!
ولی از شما چه پنهون؟!
هیچوقت هیچ چیزی درست نمیشه...
دلمم دیگه فهمیده بهش دروغ میگم!بم اهمیت نمیده!