این روز ها قلبم گهگاهی می ایستد،
نفسم گهگاهی بالا نمی آید،
خنده ام گهگاهی با گریه قاطی میشود،
گهگاهی فکر میکنم اصلا زنده نیستم ...
پرسیدم:بزرگترین آرزوتـــــــــ چیه؟!
نگاهی انداخت،
اشکـــــ تو چشماش جمع شد و گفت:
مــــرگـــــــــــ
کـآش مـی شـد مُــرد
مـثـلِ راه رفـتـن
خــوآبــیــدن
خــریــد کـردن
کـآش مـی شـد خـواسـت
و مُــرد ... !
خـــوابهـایـم گاهــ ـــــی...
زیباتر از زندگـــی ام مـی شـونــد...
کـاش گـ ـــاهــی...
بــــــرای همیشه خـــواب مــی مــانــدم....!!
میخـــندم...
دیگر تب هـــم ندارم...
داغ هــــم نیستم ...
دیگر به یاد تو هم نیســتم ...
سرد سرد شــــده ام ...
کســــی چه میداند شاید دق کـــــرده ام ...