-
اطلاعیه:))
یکشنبه 12 شهریور 1391 14:11
سلام خدمت غریبه ها و آشناهای گلم که قدم به این سرزمین خاکی گذاشتند حال و احوال؟ قرض از مزاحمت، آقا دروغ چرا!؟من به خنسی خوردم... نوشته زیاده ولی چیزی که به درد اینجا بخوره کم پیدا میشه(اعتماد به سقفمو عشقه) خلاصه هیچی دیگه... اینا رو نوشتم فکر نکنید دار فانی رو وداع گفتم...زنده ام هنوز خدا رو شکر... دعا کنید یه موضوع...
-
احساس همیشگی
جمعه 3 شهریور 1391 18:35
گاهی احساس می کنم تو کل دنیا فقط منم که تنهام!! فقط منم که بی کسم!! فقط منم که انگار تو هیچ آماری،تو هیچ لیستی،تو هیچ جا به حساب نمیام و هیچ جا،جایی ندارم!! انگار کلا نامریی ام!! به نظرم هر کسی برای خودش یه عزیزی داره؛ اما من چی؟ آره خودم خیلیا رو واقعا دوس دارم، عاشقانه نه، ولی کسی نیست که احساسمو جواب بده... کسی نیس...
-
من
سهشنبه 31 مرداد 1391 20:38
خودمم... ریحانم... همان ریحان که عطر و بویش رفته... همان ریحان خسته و آزرده... همان ریحان پوسیده... پوسیدم بین این همه تظاهر... زیر خرواری پستی... کنار کلی بدذاتی... تا به حال هم کار خدا بوده که دوام آورده ام!! باور کن... کم کم خواب مرگ به سویم می آید... می خواهم چشمانم را ببندم... ولی نمی شود...نمی توانم به خواب...
-
برای همزبونم:(
دوشنبه 23 مرداد 1391 13:26
کار این روزهای من!! آه می کشم!! برای همزبانم... برای کسی که شب را از ترس نمی خوابد... اما من باید به تخت بروم چون فردا کلاس دارم،ولی او فقط میخواهد شبش به صبح برسد... برای کسی که مثل خودم از زلزله می ترسد، ولی مجبور است با ترسش رو به رو شود... برای کسی که حس می کند مرگ منتظرش است... برای کسی که آرزو دارد الان جای من...
-
قدر
چهارشنبه 18 مرداد 1391 12:52
فقط به مناسبت این شب ها!! همین دیشب نوشتم راجع به کارایی که انجام میدم اگه براتون جاییش نامفهومه بگین لفطا دوباره سال خودش را به این شب ها رساند... بعد از افطار و نماز،نماز دیگری مهمان جا نمازم می شود... و بعد دعا برای خودم،برای سرنوشت و تقدیرم، گاهی تا سحر!!! خواندن سه یس یکی به نیت صحت و سلامتی، دیگری برای آمرزش...
-
دیوونه
سهشنبه 17 مرداد 1391 16:36
چند وقت پیش تو امضای یکی یه جمله دیدمممم و از اون موقع دارم فکر میکنم....... خیلی فکر میکنم ولی به نتیجه ی خاصی نمیرسم..... شما میدونید توی دنیا چند تا دیوونه وجود داره؟؟؟ اصلا تعریف دیوونه رو کی میدونه؟؟؟ دیوونه به کسی میگن که عقل درست و حسابی نداره و کار های غیر معقول انجام میده.... این تعریفی هست که خیلی ها از...
-
خوناشامی تا ابد
یکشنبه 15 مرداد 1391 14:50
سلام سلام یه داستان کوتاهه.....به نظر خودم واسه گروه سنی زیر 5ساله ببخشید دیگه اگه خوندید نظر هم بدید لطفا ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ. ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻼ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺍﺭﻩ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ...ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ...ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺷﺪﻡ. ﺗﺎﺯﮔﯿﺎ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ...ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮔﺸﻨﮕﯽ...
-
خوش اومدم
یکشنبه 15 مرداد 1391 14:23
سلام اولین وبلاگمه و تصمیم دارم نوشته های خودمو بذارم میدونم اعتماد به نفسم بالاس ولی خب... وبلاگ زدم که بیاین نظر بدین منو بترکونید پس شدیدا لازمه نظر بدید مرسی