میگن آدم باید "امید" داشته باشه
راستش من امید دارم
منتها "امید به مرگ"
میدونی،هر روز و هر ثانیه رو میگذرونم که به مرگم نزدیک تر شم!
هر شب به این امید میخوابم که فردا صبح بیدار نشم...!
مــــــــــــــــــــن امیــــــــــــــــد دارم...!
میپرسی حالت چطور است؟!
پاسخــــــــم مثل اخبار گـــــــــــو هاست:
هوایـــــــــــــــــم کمی تا قسمتـــــــــــی ابـــــــــــــری
و همــــراه با باران های پراکنـــــــــــــده است
در اولین فرصت
ثابت میکنم که آدم میتونه
سالها به یه نقطه خیره بشه
و انقدر غرق تو خودش باشه ک نفمه به چی زل زده!!
کاش یه آزمایشی،به نام آزمایش اشک وجود داشت!
آدم یه قطره اشکشو به آزمایشگاه میداد
و چند روز بعد میفهمید دقیقا مشکلش چیه،
دکتر بش دارو میداد...
قرص میخورد و خوب میشد...
واقعی خوب میشد!
درسته که زندگی دو روزه..
ولی گاهی همین دو روز انقد مزخرف و غیر قابل تحمل میشه
که آدم دوس داره فقط تموم شه...
...
خیلی خوبه که تو یه عصر بارونی وقتی دارم تو خیابون قدم میزنم،
خیلی حرفا یادم بیاد و گریم بگیره.....
اشکام کم کم بیاد رو صورتم...
بارون هم به صورتم بشینه...
این خیلی خوبه...با وجود بارون احساس میکنم یه همدرد دارم که اون بالاس....
اونم داره گریه میکنه!!!مثه من...
فکر کنم همدرد بالایی هم کلی غم و درد داره...
و احتمالا غمش بیشتر از منه...
دیگه اشکام که میاد پایین،بغضم بیشتر نمیشه...
انگار وجود یه همدرد خیلی روم اثر گذاشته
و بهترین قسمتش؛اگه کسی ببینتم،نمیتونه بفهمه... اشکای خودمه...یا اشکای خدا...
چون خودم نوشتم گذاشتم تو چرت و پرت وگرنه حرف دل حساب میشه....
سلام دوستای گلم
راسش چند وقت پیش رفته بودیم شمال و شبش چون خوابم نمیبرد یه سری توصیف از حالات اونجا نوشتم
دیشب هم بیکاری زده بود به سرم نشستم یه چیزایی بهش اضافه و کم کردم و یه متنی در اومد...
نمیدونم دیگه...
شوما نظر بدید:
معمولا اتفاقای ترسناک شبا رخ میده، اگه نصفه شب هم باشه که دیگه عالی میشه...
واسه همینه که هر فیلم ترسناکی گیرم میاد میذارم آخر شب ببینم،آخه بیشتر فاز میده!مخصوصا اگه خاموشی هم باشه!!
شاید امشب هم قراره اتفاقی بیوفته...ساعت از نیمه شب گذشته و هنوز بیدارم...
نمیدونم چرا بی خوابی امشبم انقدر به نظرم عجیب میاد...
معمولا فقط زمانی بیخوابی به کله م میزنه که جای خوابم عوض بشه...
ولی امشب که روی تخت خودم خوابیدم،اونم بعد از مدت ها...
خودمونیما چه مدت طولانی ای بود...