چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام
چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام
ازهیچکس انتظاری ندارم
فقط
اگر شد!
در این هجوم سرد تنهایی
در این طوفان تاریکی
در این
شب
که دارد ذره ذره در من رخنه می کند
برای این سرگردان کوچه های شهر
برای این دل
آرامش
آرزو کنید
دیگر از هیچکس انتظاری ندارم…
سلام ریحانه خانم
مرسی از حضور گرمتون
واقعا خوشحال شدم
لطفا بازم بهم سربزنید
♦ چرا غمگینی ♦
چرا گرفته دلت ، مثل آنکه تنهایی
چقدر هم تنها !
خیال میکنم
دچار آن رگ پنهان رنگها هستی
دچار یعنی عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد
چه فکر نازک غمناکی !
و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست
نه، وصل ممکن نیست
همیشه فاصلهای هست
اگرچه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر
همیشه فاصلهای هست
دچار باید بود
و گرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد
و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست
و عشق
صدای فاصلههاست
صدای فاصلههایی که
غرق ابهامند..
♦ راستی تابحال این را شنیده ای ... ♦
وقتی که تو نیستی
دنیا
چیزی کم دارد
مثل ِ کم داشتن ِ یک وزیدن ، یک واژه ، یک ماه !!
من فکر می کنم در غیاب ِ تو
همه ی ِ خانه های ِ جهان خالیست !
همه ی ِ پنجره ها بسته است !
وقتی که تو نیستی
من هم
تنهاترین اتفاق ِ بی دلیل ِ زمین ام !!
واقعاً..
وقتی که تو نیستی
من نمی دانم برای گم و گور شدن ( ! )
به کدام جانب ِ جهان بگریزم..