افسوس بخور مادرم!
ناله بزن برای عمرت
که بیهوده برای بزرگ کردن من گذراندی...
نمیخواهم نا امیدت کنم،
اما..
آن جوان خوشبخت و خوشحالی که میخواستی نیستم...
بچه تر از حالا که بودیم میگفتن خدا نه میخوره... نه میپوشه...نه منزل داره... کمی بزرگتر که شدیم... دیدیم اتفاقا خدا هم خیلی میخوره!!! هم خوب می پوشه!!! هم منزل و مسکن هم داره!!! میخـــوره ؛ غـــم بندگانـش را مــی پوشــه ؛ گناهانشــون را منـــزل و مسکــن داره ، در دل هــــای شکستــه
شرمنده می کند فرزند را ، دعای خیر مادر ، در کنج خانه ی سالمندان ...
بچه تر از حالا که بودیم
میگفتن خدا نه میخوره...
نه میپوشه...نه منزل داره...
کمی بزرگتر که شدیم...
دیدیم اتفاقا خدا
هم خیلی میخوره!!! هم خوب می پوشه!!!
هم منزل و مسکن هم داره!!!
میخـــوره ؛ غـــم بندگانـش را
مــی پوشــه ؛ گناهانشــون را
منـــزل و مسکــن داره ، در دل هــــای شکستــه
شرمنده می کند فرزند را ، دعای خیر مادر ، در کنج خانه ی سالمندان ...