چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام

لبخند میزنم


دیدی یه زمانی از شدت خســـــتگی خوابــــــــــت نمیبره؟؟

از شدت شـــــــــوق اشــــــــــکت در میاد؟؟

الان چن وقته از شدت غــــــــم فقط لبــــــــــخند میزنم!!

به این میگی زندگی؟!


من راه مــیرم...دلــم میگیره!
میــخندم...دلــم میگیره!
گریــه میکنم...دلــم میگیره!
تنـهام...دلــم میگیره!
دور و برم شــلوغه...دلـم میگیره!
حرفـــ میزنم...دلــم میگیره!
حرفــ نمیزنم...دلــم میگیره!
اونوخت تـــو به ایـــــن میگی زنـــــــــــدگیــــــــ ؟؟

لبخندهای مصنوعی

لبخنـــــــــــــد هایـــ مصــنوعیـــ را بـــرایــــــــ عکــاســـــ زدیـمـــ!

 اشــــک هایـــ طبیــــــــعیــ را بـــــرایــــــ خـــــودمــانــ...!

هرگز...


هرگز شــــــــادی آدمــــــها را از خنـــــــده هایشان نسنجید!

هیچ گاه میزان تنـــــــهایی افراد را با تعــداد دوســــــــتانشان نسنجید...!

میخندم اما...


سرخوشانه میخندم،شوخی میکنم،سر به سرت میگذارم،
و تو نمیدانی چقدر سخت است،
احساس خفگی کردن پشت این نقاب لعنتی..
.

میخندم


می خندمـــ !

تظاهـــــر به شـــادی میـ ـ ـکنم !

حرفـــ میزنمـــــ مثلـــ همه ...

اما ...

خیلیـ وقت استـــــ مرده امـــ !

خیلیـ وقت استـ دلم می خواهد روزه ی سکوتـــــ بگیـرم !

دلم می خواهد ببـــــــارم ...

و کسیـــ نپرسد چرا . . .

میگویند!

میگویند آخر خنده گریه است،

بهانه ای برایم جور کن تا بخندم...

بغض بدی در گلو دارم!

اینم شد زندگی؟

خنده های زورکی!

اشکای یواشکی

اینم شده زندگی؟!

خنده هایم


خنده هایم شکلاتی شده اند...

زیادی خالص...

تلخ تلخ...!!!


روزگار عجیب


روزگار عجیبی شده!
حتی وقتی میخندیم،
منظورمان چیز دیگریست...!