چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام
چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام

تنهایی ینی...


ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﯾﻌﻨﯽ :
ﺩﻭﺗﺎ ﻫﺪﻓﻮﻥ .. ﺭﻭ ﯾﻪ ﻣﻮﺯﯾﮏ ﻗﻔﻞ ...
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﯾﻌﻨﯽ :
ﻫﺮﻭﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ... ﻏﺮﻕ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ .. ﺩﻭﺭ ﺍﺯ
ﺟﻤﻊ ...
ﺗﻨﻬﺎﯼ ﯾﻌﻨﯽ :
ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ .. ﻫﺮ ﻗﻮﻟﯽ ﮐﻪ
ﻣﯿﺪﯼ .ﺗﻬﺶ ﻣﯿﮕﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﯾﻌﻨﯽ ....
ﺻﺒﺤﺎ ﺩﭖ ﺑﻮﺩﻥ ﺷﺒﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ....
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﯾﻌﻨﯽ ..
ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ..
ﺗـــَـــﻤﻮﻡ ﺷــُــﺪ ....
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ
ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺎﻝ ﺍﻻﻥ ﻣﻦ
ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﻣﻦ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ

نظرات 17 + ارسال نظر
سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 20:44 http://Titbit.BlogSky.Com

گل یا پوچ؟




باز هم مشتم باز شد!

گلستان سهم تو.

من همیشه پوچ!

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 20:48 http://Titbit.BlogSky.Com

گرسنه ام


دلم را بسیار وعده داده ام.

بر سکوی خاطراتم نشسته ام

نسیم حسرت پوستم را می نوازد و گنجشککان نغمه انتظار سر داده اند.

در این دم به دم رخوت انگیز من به لقمه ای از نان و تنهایی دلخوشم.


ناراحت نباش دختر

آه.. میگذره این روزایی که اذیتی تووش..

ولی بخدا خیلی از تنهایی ها، از خیلی از عشق و عاشقی ها و با هم بودنها و... بهتره.

ناراحتی ـت قابل درک ِ   برام اما سعی نکنی یه وقت، به هر شیوه ای شده بخوای از تنهایی درآیی..

خدا به همراهت باشه..

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 20:52 http://Titbit.BlogSky.Com

دریغا، آنکه مرا در پی شکاری ناجوانمردانه است غریبه نیست، گر خویش نخوانمش، هم خاک من است.

گفتم امید به روزهای سبزتر نگاهم کردند

گفتم امکان ندارد، سکوت کردند

گفتم دوباره میشود؟ جدایم کردند

گفتم دروغ میگوئید ناسزا گفتند

گفتم خیانت کردید تهدیدم کردند

گفتم اعتمادم را به من بازگردانید باطوم را نشانم دادند

گفتم حقم را می خواهم گلوله را نثارم کردند

گفتم آزادی خون کردند، خون ریختند

و من.............................. خون گریستم

و این صورتکان سرخ و بی جان که بر زمین وطنم دم به دم نقش میبندد، حاصل رد پای ناجوانمردانه این مترسکان پلیدی است که آزادی را در زیر لگدهاشان معنا میکنند.

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 20:57 http://Titbit.BlogSky.Com

به مهمانی دلم بیا

سیگاری روشن می کنم
دو استکان چای قند پهلو
.
.
.
آرامشی است در بودنت
که قشنگترین تجربه ی هستیست
سکوت کرده ای و من تمام فریاد دوست داشتنت را لمس می کنم
پیدا می شود عشق در نگاهت
مهر بانتر می شوی
امروز
به مهمانی دلم بیا

جای تو خالیست

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:05 http://Titbit.BlogSky.Com

گیسو در باد


تو عاشق من نبودى
همه ى قرار هاى عاشقانه ام یادت رفت
تو بى من گیسو در باد مى رقصاندى
و من تا امتداد تنهایی هایم براى آمدن نسیمى دعا مى کردم
تو به نگاه نجیب من خندیدى
و عاشقانه ترین غزل مرا روى نیمکتى که
هرگز ما را با هم ندید بر جاى گذاشتى
تو مرا نمى دیدى و من بودم
همیشه
لاى کتابهاى شعرت
و تو
کتابت را دست به دست مى دادى و من
گم مى شدم در این ندیدن ها
بالا بیاور
تف کن مرا
من لجن این قصه ى عاشقانه ام


سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:06 http://Titbit.BlogSky.Com

ماهی

پرنده اى در قفس محبوس
به تنگ ماهى خیره
بال بال میزد از عطش
فریاد مى زد و ماهى نمى شنید
آى ماهى
سقف تو شکسته
تا دیر نشده پرواز کن رفیق!!!

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:06 http://Titbit.BlogSky.Com

تقصیر تو نیست


ّآیینه شدم،تا
خود را در من باز بینی
اما تو دیگر نه مرا،که تنها خود را می بینی
می شکنم
روزی صد بار،تا مرا باز یابی
تقصیر تو نیست

آیینه هر چند شکسته هم،
باز آیینه است

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:07 http://Titbit.BlogSky.Com

قصه من و تو

قصه ی من و تو را از نو باید نوشت
از همان لحظه ای که گفتند و نوشتند و باورمان شد که ما ازآن هم نیستیم
از همان شبی که به تازیانه سرنوشت مرا فهماندند که تو درطبقه ی ما نبوده ای
ازهمان آنی که چشمم به گناه بودنت روشن شد
ازهمان روزی که قلبم برای اعلام حضورت لرزید
قصه من و تو انگار از اول اشتباهی نوشته شد
من شخصیت اصلی این قصه نیستم
نقش اول این عشق کسی است که از پیش تعیینش کرده اند
من سیاهی لشکر این رابطه بودم و تو
مرا با آن شاهزاده ای که قرار بود از پشت رویا های دور دور به قصه تو پیوند بخورد
اشتباهی گرفتی گلم


سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:08 http://Titbit.BlogSky.Com

چقدر خوشبختم شاید

زندگی من
در چهار چوب بوم هایی خلا صه می شوند
که در اطاق تاریک و نمور دلم
پریشان و شکسته بدار آویخته شده اند
و من
تنها در میانشان دیوانه وار سر به در و دیوارهای بی پنجره می کوبم
هر یک رنگی
هریک یادی
هر یک دردی
ومن
امروز در میان این بومها
رنگها
و تابلو های
با تو
بی تو
چقدر خوشبختم شاید

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:09 http://Titbit.BlogSky.Com

قرارعاشقانه

دلکم
بیا یک قرار عاشقانه بگذاریم
هر پنجشنبه
ساعت که از هفت گذشت
"هر کجا که بودیم"
به اولین عابر
"هر کس که بود"
یک لبخند بزنیم
وتمام هواى بودنش را
به یاد هم
"با یک نفس عمیق"
سر بکشیم
.
.
چه اهمیت دارد مردم
چه مى گویند

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:15 http://Titbit.BlogSky.Com

بغلم کن
بغلم کن
حالم خوش نیست.......


آخه اینو که آدم نمیتونه از هرکس و ناکسی بخواد !

تنهایی رو باید گاهی ستود..

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:16 http://Titbit.BlogSky.Com

انار که می شوی

یادت باشد

درد دلت که باز مى شود

سالم باشی..

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:17 http://Titbit.BlogSky.Com

در ستایش عشق



سنگینی دیوارهای این خانه را روی دوش های خسته ام حس می کنم

انگار من تکیه گاه تمام دیوارهای روی زمینم

سالهاست گویی لبخندی تلخ در گوشه ی لبم خشکیده است

انعکاسی از سایه ات چون آیینه مرا به خود می کشد

من در تو معنا می یابم

دیده می شوم

خسته تر از آنم که تو را به مهربانی جمله هایم دعوت کنم

راحت باش با تنهایی ام

دست نوازشگر شعر مرا بگیر

رها شو در آغوش واژه های تو سری خورده ام

پیشاهنگ باران احساسم شو

گل نیلوفری تعارفم کن

من دیگر نام مقدس تو را آلوده ی این همه آغوش های سرد از سر عادت نخواهم کرد

فاصله ی دردناکی میان من و درک تو هست

ما اینجا سر جمع بی کسیم

بگذار دردها روح ما را بزرگ کنند

آغاز شو که وقتی تو آغاز می شوی

این خیابانهای منتهی به حماقت تمام می شوند

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:19 http://Titbit.BlogSky.Com

حــــــــــــــــرف آخـــــــــــــــر سهیـــــــــــــل



درد


درد های آدم

دارایی های آدمند

درد هایت را با کسی قسمت مکن

داد هم مزن

درد ما را بزرگتر می کند

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:41 http://Titbit.BlogSky.Com

♦ هم‌آغوشی ♦


موجی از گیسو

آرامش دروغین دشتِ زردِ تنهایی‌ام را

بر هم می‌زند

و هُرم نفس‌های یک باد خودسر

در تمام شبِ دستانم جاری می‌شود

می‌رُویَم چون گیاهی که معصومانه نطفه می‌بندد در چشمان صبح

و خیس یک رابطه‌ی بارانی می‌شوم

قدم‌های عروس‌آسای یک ستاره در آسمان من

رنگین‌کمان خیال‌انگیزی از لبخند نقاشی می‌کند

به خودم می‌آیم

ذره

ذره

در آغوش خاک فرو می‌روم

و شن‌های روانِ یک هم‌آغوشی

مرا در خود می‌بلعد

تصویری از اشک خداوند در گوشه‌ی چشمانم پدیدار می‌شود

و من

با بوسه‌های سرد مرگ

آشتی می‌کنم..

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 21:42 http://Titbit.BlogSky.Com

♦ شمال در مه ♦

اینجــا

هم قدم می‌شوی با دختر باران

و تا چشم کار می‌کند فضای مه‌آلود برای دوست‌داشتن هست

گویی در امتداد تمام نگاه‌هایم به آسمان

سلام سبز درختی‌ست که به من لبخند می‌زند

مدام کنارم را مرور می‌کنم

مدام دلم برایش تنگ می‌شود

اینجا تمام راه‌ها به مهربانی دریا ختم می‌شود

می‌نشانمش روی تاب دلم

و مثل کودکی‌هایی که همیشه وقت برای بازی‌کردن کم داشت

تاب‌اش می‌دهم

انگشتانم در جعد گیسوان طلایی‌اش که بافته در همسایگی گونه‌هایش

گم می‌شود

و من بی‌اختیار لب‌های سرد خدا را می‌بوسم..



++ شب بخیر ریحان جان..

سهیل چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 23:26 http://Titbit.BlogSky.Com

♦ ظلمات ِ مطلق ِ نابینایی ♦


ظلمات ِ مطلق ِ نابینایی.
احساس ِ مرگ‌زای تنهایی.


«ــ چه ساعتی‌ست؟ (از ذهن‌ات می‌گذرد)

چه روزی
چه ماهی
از چه سال ِ کدام قرن ِ کدام تاریخ ِ کدام سیاره؟»


تک‌سُرفه‌یی ناگاه
تنگ از کنار ِ تو.


آه، احساس ِ رهایی‌بخش ِ هم‌چراغی!


۱ مهر ِ ۱۳۷۰ -- احمد شاملو (الف.بامداد)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد