چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام
چرک نویس عزیزم

چرک نویس عزیزم

چرت های خودم و چرت های دوست داشتنی ام

یادم بده..


یکـی یـآدم بـده

ز نـــدِگــــی کـردنُ...!

769119_closed.gif




نظرات 1 + ارسال نظر
سهیل پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 18:32 http://Titbit.BlogSky.Com

دستت رو مشت کن..

بگیرش جلوی چشمات و رو به تاریکی

یه روزنه لای انگشتات باز کن

اندازه ی دلتنگیت

میدونم مشتت باز شد ناخودآگاه !

حالا دستت بیخودی جلوی صورتته

تا میشه دید تاریکیه

بیا توو روشنایی

یه جای روشن و نورانی

دستتو مشت کن جلوی صورتت، رو به روشنایی

و لا به لای انگشتهات یه روزنه به اندازه ی خوشحالی هات باز کن

میدونم اندازه ی سر سوزن ، مشت گره کردتو وا کردی

اندازه ی خوشحالی های کم زندگی ـت ؛

خیلی کوچولو

با اونکه توو روشنایی هستی ، اما هیچی رو نمیتونی تشخیص بدی از میون این روزنه ی کوچیک

نگـــرش ـت رو رو به زندگی عوض نکرده حرفام

ولی بهش فکر نکن

وایسا و دوباره تجربه اش کن

با این تفاوت که،

این مرتبه

بیا و جای نور رو با تاریکی و دلتنگی رو با خوشحالی عوض کن

اونوقت میبینی ،

اگه آدم بخواد

میتونه زندگی رو آبی ببینه

لای انگشتای گره کرده اش..


" سهیل " - هم اکنون - برای تو نوشتم ریحانه جان..

لطف کردی:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد